اثر انگشت

مشخصات بلاگ
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
بدجوری عجیبه ... خیلی بد
اصلا این روزا حال خودمو نمیفهمم
چی میخوام از زندگی گیجم انگاری که گم شدم توی این همه هیاهو که خودم توی زندگیم به راه انداختم ...
دیگه حتی به تئاتر علاقه ای ندارم و به حرمت همگروهیام دارم ادامه میدم تا فقط تموم بشه این دوره و دیگه نرم ...
حتی نمیدونم این حسم چقد دووم میاره ...
چرا آزمون ارشدو شرکت نکردم خیلی ناراحتم ... چرا دانشگاهمون انقد بی برنامه س ... چرا چرا چرا
چراهایی زیادی توی ذهنمه
چرا باید ازدواج کنیم و این همه فشار برای چیه ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
واقعا چی میخوام از زندگی ... این چه انقلابیه که توی وجودم به پا شده
فکر یک سال آینده منو به وحشت میندازه واقعا وحشتناکه
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۴۹
λζά∂ξ

راستش نمیدونم از کجا شروع کنم ...

قضا و قدر ؟ سزا و جزا ؟ پاداش و جزا ؟

به نظرتون اینا خرافاتن؟

من آدمی هستم که به ازای هرکاری که انجام میدم منتظر پاسخ از کاینات بودم دست کم فکر میکردم که اینطورم ...

این روزا نشستم و فکر کردم دیدم من فقط منتظر تنبیه بودم از طرف خدا به خاطر هرکار بدی که انجام میدم و همیشه هم اتفاق می افتاد .

هیچوقت به خاطر کار خوبم انتظار چیزی از جانب خدا نداشتم یا دست کم بیشتر اوقات کار خوبم به چشم خودم نمیومد ... حالا این طرز فکر از کجا نشات می گیره و دلیلش چی میتونه باشه رو کاری ندارم ...

کاری ندارم کی توی ذهن من جا داده که خدا نشسته یه گوشه و منتظره من کار بدی انجام بدم که آتو ازم بگیره و بعععععضی وقتا از بین صدتا کار خوب به یکیش جواب میده ...

اما من یه تصمیم گرفتم :

اینکه دیگه خودمو تنبیه نکنم ...

گاهی حس میکنم زود بزرگ شدم ... زود خانوم شدم .... هنوز ازدواج نکردم اما به قول دوستام تم شخصیتم مادرانه س ...

شاید شخصیت من این باشه اما با این وجود فکر میکنم بازم یه جورایی یه وقتایی و یه جاهایی و یه کارایی رو به خودم مدیونم ...

دیگه خدا مواظبمه و موقع اشتباهاتم تنبیهم نمیکنه چون دیگه دوران تنبیه سراومده و خدای منم روشنفکرتر از خیلیاست ... کلی قراره با هم به تفاهم برسیم... :D

دلم میخواد بچه باشم و کمی بچگی کنم از الان شروع میکنم و تا هروقت که تصمیم دیگه ای گرفتم ادامه میدم ...

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۵ ، ۰۲:۳۲
λζά∂ξ

سال جدید شروع شد و نخواستم یه پست کلیشه ای بذارم و تبریک بگم با اینکه به گونه سختی مبادی آداب و رسوم و معتقد به اونها هستم و دلم از ته دل میخواد تمام رسوم باستانی رو اجرا کنم و زنده نگه دارم اما در این مورد ترجیح دادم متفاوت باشم

به هر روی سال نو مبارک ...

سال 94 سال سختی بود برام خیییییلی سخت پر از چالش (نه ازین چالش الکیا هااااااا چالش که میگم ینی چااااااااالش)، غم ، تنهایی (دوست پسرمم باهام بهم نزده :D)و از همون لحظه اولش و حتی قبل از اون و هنوزم ادامه داره اما با این تفاوت که من آدم نوروز 94 نیستم ...

از ته دلم میگم احساس قدرت میکنم و قلبم بهم میگه تو شکست ناپذیری ...

خدایا عاشقتم که این قدرت رو به من دادی که خودت می دونی

میون گریه خندیدن کار آسونی نیست برای این موهبتت ممنونم ولی خدایا رحم کن خدای رحیم من خودت ما بنده هاتو بهتر میشناسی تحملمون کمه دستمونو بگیر ...

مگه میشه آدم ناامید نشه ؟ مگه میشه دلم نگیره؟ مگه میشه گریه نکنم؟ مگه میشه درد لعنتی دست چپم سراغم نیاد؟ مگه میشه گناه نکنم؟ مگه میشه نلغزم ؟

نه قول نمیدم دیگه به خودم توی سال نو ازین قولا نمیدم ولی منی که وارد سال 95 شد انقد قدرتمند هست که دلایل محکمتری برای اینا داشته باشه انقد دیگه خودشو میشناسه که سعی کنه با خودش مهربونتر باشه و به دنبالش با دیگران ...

البته به یاری خدای مهربون خودم عاشقتم خدایا

با اجازه شاعر این شعر پایین رو تغییراتی خیلی خیلی کم میدم که حرف دل خودم بشه (در حد چند کلمه)

روزگارا که چنین سخت به من می گیری        

باخبر باش که پژمردن من آسان نیست

نه دگر دلگیرم

و نه فردای غم انگیز مرا می خواند

بلکه باور دارم دلخوشی ها کم نیس

زندگی باید کرد ...

اصلشو میتونید از اینترنت ببینید امیدوارم سراینده این قطعه از تغییراتم ناراحت نشه ...

سال نوتون پر از تغییرات خاص و پر از امید با فردایی بهتر ...   

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۵ ، ۰۱:۲۵
λζά∂ξ

رقص زیبای الناز شاکر دوست در عروسی برادرش

رقص الناز شاکر دوست در تولد دوست پسرش

لو رفتن ارتباط پنهانی فریال با امیر حسین

صحبت پنهانی ارمیا با امیر که بهش میگه بغلش نکنه

عکس خفن فریال

ورود مجردین ممنوع

رابطه پنهانی دو بازیگر محبوب

کلیپ فریال در اتاق داور برنامه استیج

آیا این جملات براتون آشنا نیست؟

تبلیغاتی که کانال های تلگرام برای جذب مخاطب استفاده می کنند و بی شک مشکل از اونها نیست چرا که اونها جامعه شناسان تجربی این جامعه هستند و نبض علاقمندی های ما در دستشون...

جدا از درستی و نادرستی ، دروغ یا واقعیت بودن ، و یا حتی تایید یا رد اصل این اتفاقات ، این همه علاقه به پرده دری و قضاوت از کجای فرهنگ مهربان و مهمان نواز ایرانی دراومده من در عجبم ...

این اندازه بی رحمی و ولع به بردن آبروی کسی که اشتباهی کرده یا نکرده ...

به کجا داریم میریم که خستگی راهو هم به تن خودمون میذاریم هم به تن دیگران ....

دلیل التهاب سادیسم وار ملت متمدن و مفتخر به کوروش چیه که انتهاش چیزی جز مازوخیسم و عذاب روحی خودمون نیست

کمی کاش تامل می کردیم ...

همگی تبدیل شدیم به خاله زنک های بیکاری که توی کوچه نشستن و هرکس رد میشه سرتاپاش رو ورانداز می کنن و بعد پشت سرش شروع به داستان سرایی می کنن ...

نمیدونم این فرهنگ از کی و کجا وارد سرزمینم شد و مردمم رو آلوده کرد اما من آزاده ام و میبالم به این نام اصیل پهلوی و دختری از جنس ماندانا و میخواهم فرزندی چون کوروش کبیر به سرزمینم ببخشم که به همه انسان ها و انسانیت عشق می ورزید فارغ از کیش و نژاد و هر چیز دیگر!

کمی فکر کنیم....

ای کاش کمی بیشتر بیاندیشیم ...

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۴ ، ۰۰:۱۶
λζά∂ξ

سلام

سال ها پیش اثر انگشتم روی کیبوردی که از سرنوشتش بی خبرم اطلاعات ذهنیمو به فضای مجازی میسپرد... از حق نگذریم چیزای خوبی مینوشتمو و حتی بعد از مدتی دوباره خودم میخوندمشون و خوشم میومد

مدتی ذهنمو آف کردمو بیخیال همه چی شدم به خیال اینکه بی حوصله هستمو دل و دماغ این کارا رو ندارم ...

درگیری های عشق و اجتماعی و هه :)

تا امروز که داشتم صفحه اینستاگراممو به اصطلاح confirm میکردم که به گزینه وبسایت برخوردم و یاد اون روزا تو دلم جوونه زد ...

دلم خواست که بیام و از سربگیرم خیلی وقته حس میکنم مغزم خشک شده و هیچ تراوشی نداره ... خیلی وقته دیگه به کار نمی گیرمش و میگم بیخیال ...

شاید امروز و اینجا و الان بهانه ای باشه برای برگشتن به روزای خوب ....

به امید اینکه باز نزنم تو جاده خاکی

الهی به امید تو

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۴۹
λζά∂ξ