اثر انگشت

مشخصات بلاگ
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

رقص زیبای الناز شاکر دوست در عروسی برادرش

رقص الناز شاکر دوست در تولد دوست پسرش

لو رفتن ارتباط پنهانی فریال با امیر حسین

صحبت پنهانی ارمیا با امیر که بهش میگه بغلش نکنه

عکس خفن فریال

ورود مجردین ممنوع

رابطه پنهانی دو بازیگر محبوب

کلیپ فریال در اتاق داور برنامه استیج

آیا این جملات براتون آشنا نیست؟

تبلیغاتی که کانال های تلگرام برای جذب مخاطب استفاده می کنند و بی شک مشکل از اونها نیست چرا که اونها جامعه شناسان تجربی این جامعه هستند و نبض علاقمندی های ما در دستشون...

جدا از درستی و نادرستی ، دروغ یا واقعیت بودن ، و یا حتی تایید یا رد اصل این اتفاقات ، این همه علاقه به پرده دری و قضاوت از کجای فرهنگ مهربان و مهمان نواز ایرانی دراومده من در عجبم ...

این اندازه بی رحمی و ولع به بردن آبروی کسی که اشتباهی کرده یا نکرده ...

به کجا داریم میریم که خستگی راهو هم به تن خودمون میذاریم هم به تن دیگران ....

دلیل التهاب سادیسم وار ملت متمدن و مفتخر به کوروش چیه که انتهاش چیزی جز مازوخیسم و عذاب روحی خودمون نیست

کمی کاش تامل می کردیم ...

همگی تبدیل شدیم به خاله زنک های بیکاری که توی کوچه نشستن و هرکس رد میشه سرتاپاش رو ورانداز می کنن و بعد پشت سرش شروع به داستان سرایی می کنن ...

نمیدونم این فرهنگ از کی و کجا وارد سرزمینم شد و مردمم رو آلوده کرد اما من آزاده ام و میبالم به این نام اصیل پهلوی و دختری از جنس ماندانا و میخواهم فرزندی چون کوروش کبیر به سرزمینم ببخشم که به همه انسان ها و انسانیت عشق می ورزید فارغ از کیش و نژاد و هر چیز دیگر!

کمی فکر کنیم....

ای کاش کمی بیشتر بیاندیشیم ...

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۴ ، ۰۰:۱۶
λζά∂ξ

سلام

سال ها پیش اثر انگشتم روی کیبوردی که از سرنوشتش بی خبرم اطلاعات ذهنیمو به فضای مجازی میسپرد... از حق نگذریم چیزای خوبی مینوشتمو و حتی بعد از مدتی دوباره خودم میخوندمشون و خوشم میومد

مدتی ذهنمو آف کردمو بیخیال همه چی شدم به خیال اینکه بی حوصله هستمو دل و دماغ این کارا رو ندارم ...

درگیری های عشق و اجتماعی و هه :)

تا امروز که داشتم صفحه اینستاگراممو به اصطلاح confirm میکردم که به گزینه وبسایت برخوردم و یاد اون روزا تو دلم جوونه زد ...

دلم خواست که بیام و از سربگیرم خیلی وقته حس میکنم مغزم خشک شده و هیچ تراوشی نداره ... خیلی وقته دیگه به کار نمی گیرمش و میگم بیخیال ...

شاید امروز و اینجا و الان بهانه ای باشه برای برگشتن به روزای خوب ....

به امید اینکه باز نزنم تو جاده خاکی

الهی به امید تو

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۴۹
λζά∂ξ